-
سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۳۰ ب.ظ
در این کتاب پنج محور تبلیغی بهائیت به علاوهی مهمترین اقداماتی که بهائیان برای رصد یا به دام انداختن نسل جوان و خانوادهها به کار میبردند را رصد کردیم و میزان نفوذ بهائیان در برخی خانوادهها و به خصوص افراد و خانوادههای امنیتی را مورد بررسی قرار دادیم تا در حقیقت معجونی از مسائل مهم و و مورد نیاز کنارهم جمع شوند و به مخاطب گفته شود که بهائیان به چه شکل در حال ورود به عرصه هستند.
پایگاه صهیونپژوهی خیبر، مستند داستانی تب مژگان رمان امنیتی در زمینه بهائیتشناسی است که با گمشدن دختری ۱۹ ساله به نام مژگان و وضعیت بد روحی او به دلیل فوت مادرش آغاز میشود. گروهی از بهائیان که به دلیل تحقیقات امنیتی پدر خانواده در زمینه بهائیت با برنامهریزی قبلی به خانه آنها نفوذ کردهاند، ابتدا به واسطه ترور تدریجی مادر مژگان و سپس بیهوشکردن مژگان با یک ماده خاص، زمینه تبهای مکرر و بیماریهای جسمی و روحی او و گرفتار شدنش در دام دوستانی از فرقه انحرافی بهائیت را فراهم کردند، در حقیقت به واسطه مژگان و برادرش آرمان قصد آسیبرساندن به پدر خانواده را دارند.
باتوجه با اینکه پایگاه صهیونپژوهی خیبر یادداشتهای ویژهای با موضوع «جریانشناسی بهائیت و صهیونیسم» را منتشر مینماید، گفتوگوی ویژهای با «حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا حدادپور جهرمی»، نویسنده و پژوهشگر ترتیب داده است. رمان امنیتی «تب مژگان» یکی از منابع موجود برای آشنایی نزدیک با عملکرد فرقه انحرافی بهائیت است. نویسندهی این اثر در متن پیشرو، پیرامون این کتاب توضیحاتی ارائه کرده است.
ماجرای نگارش کتاب
حجتالاسلام جهرمی: در ابتدا تشکر میکنم از مجموعه پایگاه صهیونپژوهی خیبر که به نظر میرسد گروهی پیگیر و انقلابی هستید و طبق چارچوب و اصول درست حرکت میکنید؛ انشاءالله که همیشه همینطور ادامه دهید و این رویه ادامه پیدا کند. برای همه دستاندرکاران این مجموعه آرزوی موفقیت میکنم.
ایدهی نوشتن کتاب تب مژگان به روزی بر میگردد که به همراه چند نفر از دوستان در کنار مزار شهدای گمنام دانشگاه صنعتی مالک اشتر بودیم. یکی از دوستان روحانی که سن و سال نسبتاً بالایی دارند و برای من هم بسیار محترم هستند، به من گفتند: «شما چرا در زمینه بهائیت و مسائلی که الان با آنها دست و پنجه نرم میکنیم، رُمان نمینویسید؟»
گفتم: «مباحثی که در این زمینه وجود دارند، فراوان هستند؛ من هم از بحث قابلتوجهی مطلع هستم. مخصوصاً از بخش تبلیغی که در جامعه رواج میدهند. اما تردید دارم که میتوانم این کار را انجام بدهم، یا خیر؟» ایشان در کنار مزار شهدای گمنام تفألی به قرآن زدند و بر اساس مطالبی که به دست آمد متقاعد شدم و با توکل بر خدا کار را شروع کردم.
تا زمانی که دفاتر و فیشهایم را جمعآوری کردم، سه یا چهار ماه طول کشید و یک هفته نیز نوشتن سناریوی کتاب زمان برد؛ در نهایت تقریباً سه ماه تألیف اثر به طول انجامید. در حقیقت از زمانی که تصمیم بر نوشتن این کتاب گرفتم تا پایان نگارش اثر، حدوداً هفت ماه و نیم زمان برد.
هدف از نگارش
من بنا نداشتم و لازم هم نبود که یک کتاب علمی در نقد بهائیت بنویسم. بلکه مسئله مهم و دغدغه اصلی، مسائل میدانی و زیرپوستهی شهر بود که در شیراز، اصفهان، شاهینشهر، کرج، تهران و... میدیدیدم.
در این کتاب پنج محور تبلیغی بهائیت به علاوهی مهمترین اقداماتی که بهائیان برای رصد یا به دام انداختن نسل جوان و خانوادهها به کار میبردند را رصد کردیم و میزان نفوذ بهائیان در برخی خانوادهها و به خصوص افراد و خانوادههای امنیتی را مورد بررسی قرار دادیم تا در حقیقت معجونی از مسائل مهم و و مورد نیاز کنارهم جمع شوند و به مخاطب گفته شود که بهائیان به چه شکل در حال ورود به عرصه هستند.
بنابراین من قصد نوشتن کتاب علمی و نقد مبانی بهائیت را نداشتم. کمااینکه افرادی که در این دام افتادند و بعدها طی مدتزمان طولانی قربانی این مسئله شدند هم متوجه نشدند که در این قضیه گرفتار شدهاند. پس من کاری به مبانی نداشتم، کمااینکه افرادی که درگیر بهائیت میشوند هم کاری به اصول و مبانی آن ندارند.
تهدید نویسنده و اعتراض به او
اینها نکاتی بود که بایستی به آنها توجه میکردم. بنابراین این کتاب یک سناریو داشت که میبایست پرونده و شخصیتهای آن به شکل درست سرجای خودشان قرار میگرفتند. اما بعد از پایان این مرحله، دو اتفاق جالب رخ داد: اتفاق اول این بود که من برای اولین بار در فضای مجازی به صورت رسمی و حتی مستقیم، مورد تهدید از جانب بهائیان قرار گرفتم. حتی آدرس محل زندگی من را در اختیار داشتند و به این شکل - شدیداً - تهدید میکردند.
اتفاق دوم، مخالفتهای شدید از سمت عدهای از به اصطلاح مذهبیها و به اصطلاح انقلابیها بود. این افراد اعتراض کردند و دلیلشان هم این بود که چرا در کتاب تب مژگان، اینقدر باز صحبت شده و بیحیایی در این کتاب موج میزند! حتی بنده به بیحیایی و بیعفتی قلم متهم شدم.
این در حالی است که اگر خدای ناکرده من چنین قصد و موضعی داشتم، این مسئله بایستی در سایر آثارم (حجره پریا، همه نوکرها، و...) تکرار میشد؛ اما میبینیم که من در برخی از کتابهایم مجبور شدم – به اصطلاح روضهخوانها – روضه مکشوف بخوانم. و این اقدام یک دلیل دارد: پای بهائیت و پای صهیونیسم در روایت داستانی کتاب تب مژگان باز شده است. بنابراین هرجا که صهیونیستها و بهائیان این کارها را انجام دهند، و قصدشان به دام انداختن جوانهای مردم و بچههای ما باشد، مطمئن باشید بنده سعی میکنم تا حد توان سربسته و کم خطر دربارهشان بنویسم.
بنابراین این دو اعتراض و تهدید به من وارد شد. در حدی که من نمیدانستم که بایستی با چه کسی یا چه گروهی مواجه باشم.
اهمیت «تب مژگان» در نظر مخاطبان، بهائیان و صهیونیستها
البته من با پدیدهی عجیب دیگری مواجه شدم و این مسئله آنقدر دردناک بود که من به یاد دارم در برخی مواقع شبها از شدت ناراحتی گریه میکردم. آن پدیده، این بود که پس از انتشار تب مژگان در کانال تلگرامی، و جذب مخاطبان – وحتی هم اکنون که این اثر به چاپ پانزدهم رسیده - جوانان و نوجوانانی به من پیام میدادند و مضمون پیام آنها این بود که: چرا این کتاب چندسال زودتر نوشته و چاپ نشده است؟!
پیامهای بسیاری از طرف مخاطبان دریافت کردم که میگفتند با این مسئله درگیر شده بودند و اعتراض داشتند که چرا چنین کتابی دیر چاپ شده است. حتی بعضی از کسانی که با انقلاب اسلامی هم تغایر داشتند نیز در پیامهایشان اعلام میکردند که ارتباط خوبی با این کتاب برقرار کردند.
کتاب تب مژگان چند سال است که به چاپ رسیده، اما دقایقی قبل از آغاز این مصاحبه چند نفر به پیام دادند و گفتند: «در اقواممان با عدهای از بهائیان مواجه هستیم، و نمیدانیم باید چگونه با آنها مواجه شویم.»
بنابراین، نه تنها از نوشتن این کتاب پشیمان نیستم، بلکه اگر روزی تکلیف برایم ایجاد شود تمام خطرات را به جان خریده و تب مژگانهای دو، سه و حتی ده و بیست را مینویسم؛ چراکه این مسئله بسیار مهم است و بایستی بدون تعارف درخصوص آن کار کنیم. نباید فراموش کنیم بهائیان در اطراف ما حضور دارند و در حال فعالیت هستند.
قبل از این مصاحبه، یک نفر به من پیام داد و گفت: «برادر من در دام بهائیان گرفتار شده است، و ما به شدت بهدنبال کتاب تب مژگان هستیم اما در شهرمان این کتاب را برای فروش نمیآوردند. استدلالشان هم این است که کتاب تب مژگان مشکل دارد.»
دو نفر از اساتید مطرح نقد بهائیت از حوزه علمیه قم – که نامشان را نمیبرم - در جلسهای که باهمدیگر داشتیم، فرمودند: «بهائیت و صهیونیسم رسمی دارند که وقتی یک اثر یا کتابی خیلی ضعیف باشد، آن را عمداً مطرح میکنند تا ذهن همگان از سایر آثار موجود غافل شود.» همین اساتید گفتند: «بهائیان و صهیونیستها تاکنون درخصوص کتاب تب مژگان و حیفا و کتاب نه در چنین موضعی قرار نگرفتهاند.»
آقای مخدومی از نویسندگان و یکی دیگر از اهالی کتاب، از نمایشگاه کتاب با من تماس گرفتند و گفتند: «برخی از نویسندهها و بازدیدکنندههای خارجی در جریان نمایشگاه کتاب به دنبال آثار شما هستند.» این خبر هم خوب است و هم زنگخطر محسوب میشود.
منظور من این است که جامعه آنطور نیست که فکر میکنیم و واقعیتهای جامعه به شکلی است که درصورت مطرحشدن در کتب مختلف، با چوب ممیزی مواجه و رانده میشوند.
خبیر: تشکر از توضیحات و نکات مهمی که بیان فرمودید.
پایگاه صهیون پژوهی خیبر به جهت اهمیت موضوع «پیوند صهیونیسم و بهائیت» و بررسی بیشتر این موضوع دو بخش دیگر از این مصاحبه را خدمت خوانندگان محترم تقدیم خواهد کرد.
لینک کوتاه: http://khbn.ir/hZ1N